سيلوم .خوبين؟؟ رفتم عروسي ،اومدم خيلي خوش گذشت.خالمينا هم اومده بودن اوف شامو ساعت12دادن مارو بگو هيچي نميخورديم شامو بااشتها كامل بخوريم واما ماجرااز اول: خالمينا امروز ظهر اومدن اخه بسر خاله جون امتحان داشت نتونستن ديشب بيان اومده بودن خونه مام بزرگ.ماهم رفتيم اونجا زن بسر خاله كه بهش زنداداش ميگم زنگيد گفت تو باهاشون نرو بيا خونه مامان من باهم بريم تو وداداش ومن من رفتم بعد ماچ وموچ كرديم .بعدم رفتيم عروسي .رفتيم تو همه اومدن بودن جزما.منم اينجوري شده بودم دي حالا با اينا ماچ وموچ واحوال برسي كن.اون ميگفت ماشالا ايشالا عروسي خودت اين ميگفت عروس شي خوشبخت شي . اي بابا .اينا گفتن ما شديم عروس بالاخره نشستيم .نمينشستيم بهتر بود ابجي دوماد اومد گفت باشين دوتاتون برقصين.منو زنداشي خيلي صميمي هستيم .معروفيم تو باهم بودن.هرجا بريم دوتامونو باهم ميرقصونن ميگيم باشه خودمون ميرقصيم ولي بذارين يكم بعد.ميگن نه الان اينجوري بوديم تركونديم اساسي اين زنداداشه سير نميشد كه .يواشكي ميگفتم بسه .كو گوش شنوا. گفشم گمونم باشنه نداشت نردبان بود.مردم حسابي .جو م گرفته بودم ساعت شد يازده.دوباره يكي ديگه اومده باشين برقصين.دي بابا دست بردارين با شكم گرسنه .خوشيا ساعت دوازده بالاخره شامو اوردن اه اه.اخرش نفهميدم چرا دير اوردن شامو .رستورانه چيش شده بود هه هه تو يه چشم برهم زدن نوش جان كردم.حسابي چسبيد نوشابه هم نوش جان كردم حسابي.ميميرم واسه نوشابه تازه بابسر خاله جان يه ساله قهر بودم.تو عروسي اس زد اشتي كرديم. خاطر خوام بود.الانو نميدونم ديگه تازه با كلي نيني دوست شدم بازي كردم .اخ فداي نيني كوچولوها بشم .عااااااااااشق بچم من نيني ميخوام .چي ميشد بدون شوهر نيني دار ميشد. شوهر نميخوام ولي بچه ميخوام .نيني ميخوام .تبل و خوشگل نهايت شيطون هي روزگار.خب ساعت دو اومديم خونه زود بريدم سر كامبيوتر .اومدم نت..... هه هه ساعت الان سه هستش همه بايين بيدارن. سر وصداشون تا اتاقم مياد .جلسه گذاشتن انگار.جلسه بعد عروسي منم الحمدالله تا صبح بيدارم كارم اينه .اشكال نداره صبح جبران ميكنم الان اين مهمه خب ديگه من برم وب گردي .... باباي
نظرات شما عزیزان:
بعدشم دوباره رقص وشيرينيو.....
تقدیم به چشم هایی که در راه ماندند و دل هایی که آنها را ندیدند
تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهدی که هیچکس با آنها نبست...
سلام خوش حال ميشم به وب من يه سربزنيد اميدوارم خوشتون بياد يه وبلاگ كاملا عاشقونه كه خاطرات منو عشقمه....
______________ %%%
_____________ %%%%%
____________ %%%%%%
_____________ %%%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%
_____________ %%%__%%
_____________ %%%__%__%
_____________ %%%___%__%
_____________ %%%___%___%
_____________ %%%___%____%
_______ %%____%%%__%____%
______ %__%__%%%%%%__%%
______ %___%%_____%____%%
_______ %____%%%%%_%%
________ %___________%%
_________ %_________%%
________ %%__تاسه ميشمارم_%%
________ %%_________%%%
_______ %%___1.2.3____%%%
______ %%______________%%
_____ %%_______منتظرم_____%%
_____ %%_________________%%
_____ %%%______زودبيا______%%
______ %%_______________%%%
_______ %%%____________%%%
_________ %%%%________%%%
___________ %%%%%%%%%
به موهاي مواج و زيباي اون خيره شده بودم و آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهي به اين مساله نميکرد .
آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و گونه من رو بوسيد .
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گريه مي کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پيشش. نميخواست تنها باشه. من هم اينکار رو کردم. وقتي کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهاي معصومش بود. آرزو ميکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت ديدن فيلم و خوردن 3 بسته چيپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و گونه من رو بوسيد .
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پيش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نميخواد با من بياد" .
من با کسي قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم که اگه زماني هيچکدوممون براي مراسمي پارتنر نداشتيم با هم ديگه باشيم ، درست مثل يه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتيم. جشن به پايان رسيد . من پشت سر اون ، کنار در خروجي ، ايستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون کريستالش بود. آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمي کرد و من اين رو ميدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خيلي خوبي داشتيم " ، و گونه منو بوسيد .
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
يه روز گذشت ، سپس يک هفته ، يک سال ... قبل از اينکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلي فرا رسيد ، من به اون نگاه مي کردم که درست مثل فرشته ها روي صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگيره. ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهي نمي کرد ، و من اينو ميدونستم ، قبل از اينکه کسي خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصيلي ، با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روي شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترين داداشي دنيا هستي ، متشکرم و گونه منو بوسيد .
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
نشستم روي صندلي ، صندلي ساقدوش ، توي کليسا ، اون دختره حالا داره ازدواج ميکنه ، من ديدم که "بله" رو گفت و وارد زندگي جديدي شد. با مرد ديگه اي ازدواج کرد. من ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اينطوري فکر نمي کرد و من اينو ميدونستم ، اما قبل از اينکه از کليسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدي ؟ متشکرم"
ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .
سالهاي خيلي زيادي گذشت . به تابوتي نگاه ميکنم که دختري که من رو داداشي خودش ميدونست توي اون خوابيده ، فقط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند ، يه نفر داره دفتر خاطراتش رو ميخونه ، دختري که در دوران تحصيل اون رو نوشته. اين چيزي هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو ميکردم که عشقش براي من باشه. اما اون توجهي به اين موضوع نداشت و من اينو ميدونستم. من ميخواستم بهش بگم ، ميخواستم که بدونه که نمي خوام فقط براي من يه داداشي باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتي ام ... نيمدونم ... هميشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره
.......نیای به وبم سر نزنی میکشمتااا
نظر شما بی نهایت عالی بود ..واقعا عالی بود و خوشم اومد .
شاید شاهین فهیمه رو دوست داره ..شاید !!!!!!!!!!
خوشحال میشم بازم نظر داشتید بگید
ای جانم ایشااله عروسی خودت برقصی عزیزم ولی منو دعوت نکنی ها میکشمت راستی اپم بدو بیا
ولی خدایی رسما دارم لِه می شم!
لینکیدمت
خواهش می کنم ....
بدم میادشام دیرمیدن اه
بووووووووووووووووووسسسسسسس برااجیم
خوش گذشت دیگه!!!
همیشه شاد و خوشحال باشی!!!
تقریبا آپ ام!
برچسبها:
Design By : Night Melody |